دختری که ماه را نوشید

هیچ

تراپی در خواب

سه شنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۳، ۱۲:۲۹ ب.ظ

چه خواب خوبی بود. از طرف یه نفری که می‌شناسم و جزو آدم‌های خوبی هست که تو این چندماه اخیر باهاش آشنا شدم یه پیشنهاد کار گرفتم برا یکی از دوستاش و چون طرف روانشناس و تراپیسته و من همیشه یکی از بزرگترین ترس‌هام رفتن پیش تراپیسته و حتی اگه تو یه فیلم ببینم یکی رفته پیش تراپیست استرس می‌گیرم. خیلی برام ترسناکه ولی در حال حاضر حس می‌کنم یعنی چند ساله حس می‌کنم که خیلیم نیاز دارم به تراپی. آره داشتم می‌گفتم تو خواب نرفته بودم برای تراپی‌ها اصلاً هم نمی‌دونم اینکار تو تراپی انجام می‌شه یا نه ولی تو خواب رو یه صندلی نشسته بودم چشم‌هامو بستم از پشت شونه‌هامو یه ماساژی داد و یه حرفایی گفت دقیقا هم از چیزی که ازش رنج می‌بردم گفت، دقیق یادم نیست کدوم مشکلم بود😂 فکر کنم احتمالاً مربوط به داشتن اعتماد به نفس بود یا مشکلات کار پیدا کردن، خلاصه یه کاری کرد و یه چیزی گفت و بدنمم شل کرده بودم و یه حال خیلی خوبی پیدا کرد تو خواب، به یک آرامشی رسیدم مثل آرامش بعد مدیتیشن یا شاید هیپنوتیزم. و توی خواب خوشحال بودم هم از اینکه کار خودش با پای خودش اومده بود سمتم:))) هم از اینکه یه نیمچه تجربه تراپی داشتم. انگار  تو خواب داشتم تصمیم می‌گرفتم که حتماً برم تراپی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۱/۰۷
بیگانه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی